خواستگار بی خواستگار ، فقط درس

همیشه سؤال اساسی اینجانب در برابر کسانی که مشکلات مالی و اشتغال را مانع اصلی ازدواج می دانند این است که اگر این مشکلات رفع نشود ( که حداقل در چشم انداز کوتاه مدت رفع آنها متصور نیست. برای این خیل عظیم جمعیت جوان مجرد چه باید کرد و در برابر نیاز او چه پاسخی باید داد؟

به نظر می رسد موانع فرهنگی بخش اعظم و اصلی موانع ازدواج محسوب می شوند ولی وقتی به صورت ریشه ای به موانع مالی و اشتغال برای ازدواج نگاه می کنیم در می یابیم که این مسئله نیز نشأت گرفته از فرهنگ عموم جامعه می باشد.

امروزه شعار زیبایی تحت عنوان ازدواج به هنگام، آگاهانه، آسان و پایدار مطرح شده است . اگر مسیر یک ازدواج در ذیل این عناوین طی شده و همه آنها با هم دیده شود ، انتظار بر این است که در آینده از نسبت میزان طلاق هم کاسته شود و گرنه اگر صرفاً از دریچه ورودی به ازدواج نگاه کرده و آن را وسعت دهیم به همان نسبت طلاق های کشور نیز افزایش یافته و شاید می توان گفت که اثرات مخرب طلاق به مراتب بیشتر از مجردی خواهد بود.

 

هم اکنون خانواده ها (به خصوص مادران) خوشبختی دختران خود را فقط قبولی در کنکور و کسب مدارک آموزش عالی می بینند و تمامی شرایط مالی و تسهیلات خانواده را در جهت تحقق این منظور قرار می دهند و به علت های مختلف ( بی انگیزه شدن پسران به علت بیکاری، پایین بودن سطح درآمد فارغ التحصیلان دانشگاهی، وجود سربازی و فاصله در توالی درسن خواندن پسران ، انجام امور خارج از منزل توسط پسران و ...) درصد های بالایی از سهم رشته های مختلف دانشگاهی مربوط به جمعیت زنان می باشد (که این آمار در بعضی از رشته ها تا بالای 90% می باشد) لذا از این به بعد شاهد افزایش نسبت فارغ التحصیلان زن به مرد خواهیم بود که این مطلب خود عوارض اجتماعی زیادی به همراه دارد که منظور این مقاله نمی باشد ولی دیده می شود که دختران از سن 18 سالگی به بعد به علت حضور در کلاس های متعدد و داشتن امتحانات مختلف برای طی این مسیر از انجام ازدواج شانه خالی می کنند و مادران برای اینکه مبادا حواس دخترانشان پرت شود ، دورادور درخواست خواستگاران را رد می کنند و حتی کارهای روزمره ای که به طور معمول در خانواده ها توسط ماردان به دختران خود آموزش می دادند تا آنان را برای همسر داری آماده نمایند نیز متوقف می شود و این دختر فقط باید هیچ فکر دیگری به غیر از درس خواندن نداشته باشد .

دکتر قاسمی

حال سؤال مهم در اینجا این است که حاکمیت می خواهد مسیر تربیتی دختران، چگونه باشد ما در آینده دخترانمان یک همسر یا مادر خوب تربیت شوند و یا یک شاغل و مدیر موفق؟ کدام، اولویت استراتژیک می باشد؟ هم اکنون با این استراتژی چه فاصله ای داریم؟ نهادهای فرهنگی و آموزشی به خصوص آموزش و پرورش و صدا و سیما چقدر در این  مسیر قدم بر می دارند؟ اینجانب هرگز با تحصیلات دختران مخالف نیستم ولی سؤال اصلی اولویت دادن به یکی از این دو مسیر می باشد که انتخاب یکی از این دو طی طریق خاص خود را می طلبد.

 

در یک دوره زمانی ازدواج دغدغه اصلی جوانان مجرد است ولی در مقابل والدین آنان نگران شغل و مسائل اقتصادی آنان بوده و این موضوع برای آنان مهم است . یعنی زمانی که ازدواج اولویت جوان است اولویت خانواده او نیست. باز مشاهده می شود که وقتی فرد جوان از سن ازدواج گذشت و نیاز های عاطفی و جنسی خود را به هر طریق یا جبران نموده و یا سرکوب کرد و به مسائل مالی و شغلی مناسب دست پیدا کرد ، دیگر ازدواج اولویت اول او نمی باشد ولی اینبار برای والدین اولویت اول محسوب می شود ولی هرچه اصرار به خرج می دهند دیگر جوان آنان تن به این خواسته نمی دهد! چرا هم اکنون خانواده ها به این نتیجه رسیده اند که باید در اولین قدم های ازدواج  تمامی مسائل اصلی زندگی مانند مسکن، شغل ، تحصیلات و ... حل شده باشد تا زندگی با خوشبختی همراه گردد مگر واقعاً تا 2 دهه قبل روند به این گونه بوده است این اصلاح نگرش فرهنگی از کجا باید شروع شود.

دختر

آیا نمی شود به خانواده ها آموزش داد که در گفتمان خواستگاری علاوه بر مهریه ، شغل، مسکن، جهیزیه و ... از ارزیابی توانمندی عروس و داماد در خصوص میزان مسئولیت پذیری، توانایی حل اختلاف و مشکل در زندگی ، جنم کار کردن ، پایبندی به اخلاقیات و ... نیز سخن به میان آورند؟!

 

راستی چرا ریش سفیدان خانواده ها که قبلاً نقش بسزایی در ترغیب و مجاب کردن خانواده برای ازدواج جوان او داشتند پا پس گذاشته اند و واسطان این امر خیر دیگر جرأت این واسطه گری را ندارند؟!

چرا فرزندان ما و به خصوص دختران خانواده باید طوری تربیت شوند که تمامی آمال و آرزوهای خوشبختی خود را در شب عروسی جستجو نمایند به نحوی که تمام دار و ندار خود را تحت عنوان "یک شب هزار شب نمی شود" به پای مراسم عروسی خرج نمایند و بعد از آن دیگر چه اتفاقی می افتد را بررسی نمی کنند.

چرا خانواده ها حاضرند بر خلاف اعتقادات و فرهنگ خودشان به ارتباطات غیر شرعی فرزندان دختر و پسر خود رضایت دهند و اگر این مسئله سالیان سال هم طول بکشد با اصطلاح "زمانه عوضه شده و جوانان امروز مثل قدیم نیستند" با آن کنار می آیند ولی اگر این دو نفر به علت نداشتن شغل و مسکن بخواهند برای مدت طولانی شرعاً و قانوناً ازدواج نموده و دوران عقد طولانی داشته باشند تا به مرور زمان برای آینده زندگی خود شرایط مناسبی دست و پا کنند .از این دست مسائل فرهنگی بسیار زیاد است که نمونه های دیگر آن را در مقاله بعد ارائه خواهم نمود. 

 

دکتر محمد مهدی قاسمی(متخصص اعصاب و روان)

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر ثروت چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:46 ب.ظ

این مطلب خیلی عالیه.
دستتون درد نکنه
شاید حرف دل خیلی ها باشه

سلام.
خواهش می کنم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:21 ب.ظ

این روزها بارها شاهد شانه خالی کردن افرادی که شرایط ازدواج دارند هستم...!!!
به راستی به کجا می رویم.
در صورت تغییر تفکر غلط از زندگی لذت نخواهید برد.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد