جاذبه های میان فردی

جاذبه های میان فردی interpersonal attraction
هیچ حوزه ای از رفتار آدمی وجود ندارد که در آن به اندازه ی جاذبه ی دوست داشتن، عاشق شدن، و تمایل جنسی – شناختها و هیجانها به شکلی پیچیده در هم تنیده شده باشند. تحقیق در این زمینه، اغلب در تایید دانش رایج بوده است اما در عین حال به تناقض ها و شگفتی هایی رسیده است. بحث در این باره را با بحث دوست داشتن- معینی، دوستی و مراحل اولیه ی روابط صمیمانه آغاز می کنیم.
دوست داشتن . همه ستاره سینما نمی شوند با این حال وقتی دو ستاره سینما با هم ازدواج می کنند، چندین مولفه ی جاذبه میان فردی را به نمایش می گذارند که در مورد ما آدمهای معمولی هم صدق می کند: جذابیت جسمانی، مجاورت، آشنایی و شباهت. در عین حال فراوان بودن طلاق در دوران معاصر نیز نشانگر آن است که وجود این عوامل برای حفظ رابطه ی دراز مدت لزوما همواره کافی نیست.

جذابیت جسمانی: در نظر بیشتر آدمها احتمال که ظاهر جسمانی عامل تعیین کننده ی میزان علاقه ی دیگران به فرد باشد، اندکی غیر دمئکراتیک است زیرا برخلاف منش و شخصیت، ظاهر جسمانی عاملی است که کنترل کمی روی آن داریم، و از این رو منصفانه نیست که از آن به عنوان معیاری برای دوست داشتن کمی استفاده شود. در واقع، زمینه یابی های انجام شده در طول چند دهه نشان داده است که مردم در دوست داشتن دیگران برای جذابیت جسمانی رتبه ی مهمی قابل نمی شوند.

اما بررسی رفتار واقعی آدمها، عکس آنرا نشان داده است. گروهی روانشناس نوعی برنامه «رقص کامپیوتری» راه انداختند که در آن دانشجویان مرد و زن به طور تصادفی با هم زوج شده بودند. در فاصله ی تنفس برنامه، هر شرکت کننده در پرسشنامه ای بی نام، زوج خود را ارزیابی می کرد. به علاوه آزمایشگران برای هر شرکت کننده چند نمره ی آزمون شخصیت به دست آورند و علاوه بر آن، تخمین مستقلی از جذابیت او. نمتایج نشان داد که تنها جذابیت جسمانی شخص در میزان دذوست داشته شدنش نقش ایفا می کرد. هیچیک از مقیاسهای هوش، مهارت اجتماعی یا شخصیت با دوست داشتنی بودن ارتباطی نداشت. این آزمایش بارها تکرار شد و در همه ی این موارد، نتایج مشابه با نتایجی بوده که هم اکنون توضیح داده شد. به علاوه، جذابیت جسمانی نه تنها در نخستین دیدار بلکه در دیدارهای بعدی نیز اهمیت داشته است.
چرا جذابیت جسمانی تا این درجه اهمیت دارد؟
بخشی از علت در این واقعیت نهفته است که موقعیت اجتماعی و عزت نفس ما هنگامی که همراه شخص جذابی هستیم افزایش می یابد. هم مردان و هم زنان وقتی با شخص جذاب و خیال انگیزی همراه باشند، دیگران آنها را خواستنی تر در رتبه بندی می کنند تا وقتی که با شخص غیرجذاب همراه باشند. اما وضع وارانه اینکه هم مردان و هم زنان وقتی همراه با بیگانه ی جذاب تر از خودشان دیده شوند، از لحاظ خواستنی تر بودن در رده پایین تری رتبه بندی می شوند. ظاهرا رتبه بندی بینندگان از هر شخص تحت تاثیر مقایسه ی او با همراهش قرار می گیرد. این اثر در تحقیقات دیگری نیز به اثبات رسیده است. مثلا دانشجویان مرد پس از تماشای تلویزیونی از زنی جوان و زیبا و همچنین مردها و زنها پس از تماشای عکس زنی بسیار جذاب، عکس زنی با زیبایی متوسط را در رده های پایین تری رتبه بندی کردند. خوشبختانه برای نازیبابان هم امیدهایی وجود دارد. نخست اینکه جذابیت جسمانی ظاهرا وقتی که شخص همسر دایمی برمی گزیند اهمیت کمتری پیدا می کند. چندین عامل دیگر هست که می تواند به نفع افراد غیر جذاب در کار باشد.

مجاورت: بررسی 5000 جو از ازدواج در فیلادلفیا در دهه ی 1930 نشان داد که یک سوم از این زوجها در فاصله ی حداکثر پنج خیابان از یکدیگر زندگی کرده اند.تحقیقات نشان می دهد که بهترین راه برای پیش بینی دوستی هر دو آدم این است که معلوم کنیم محل زندگی آنها چه قدر از هم فاصله دارد. در بررسی الگوهای دوستی در مجتمع های آپارتمانی از سکنه خواستند سه تن را نام ببرند که او را بیشتر می بینند. ساکنان در 41 درصد موارد همسایه های دیوار به دیوار یعنی ساکن آپارتمان مجاور را؛ در 22 درصد موارد کسانی را که دو خانه دورتر بودند (در حدود 10 متر فاصله) و تنها در 10 درصد موارد کسانی را نام بردند که در انتهای راهرو زندگی می کردند و تحقیقاتی در خوابگاه های دانشجویی نتایج مشابهی به دست داده است. پس از پایان رسیدن یک سال تحصیلی، احتمال دوست شدن هم اتاقی ها دو برابر هم طبقه ای ها و احتمال دوستی هم طبقه ای ها دو  برابر ساکنان خوابگاهها به طور کلی است. البته مواردی هم هست که در آنها همسایه ها و هم اتاقی ها از هم بیزارند و به این ترتیب استثنای عمده در اثر دوستی افزایی مجاورت، در شرایطی روی می دهد که خصومت اولیه ای وجود داشته باشد.
در تحقیقی برای سنجیدن این اثر هر بار یک آزمودنی در آزمایشگاه کنار آزمایشگری به انتظار می نشست که با آزمودنی یا خوشرفتاری می کرد، یا بدرفتاری، در مواردی که خوشرفتار بود. هرقدر نزدیکتر به آزمودنی می نشست آزمودنی بیشتر به او محبت پیدا می کرد؛ و در مواردی که بدرفتار بود، هرچه نزدیکتر به آزمودنی می نشست آزمودنی کمتر به او علاقه پیدا می کرد. به عبارت دیگر مجاورت تنها کاری که می کرد شدت بخشیدن به واکنش اولیه بود. اما از آنجا که بیشتر مواجهه های اولیه بین خنثی ناخوشایند است، فراوان ترین نتیجه ی مجاورت مداوم، استقرار دوستی است.

کسانی که در موضوع های احساسی و عاشقانه معتقد به معجزه هستند ممکن است عقیده داشته باشند که برای هرکس جفتی کامل انتخاب شده که در جایی از جهان منتظر است تا پیدایش کنند. اگر این باور درست باشد، معجزه ی بزرگتر آن است که دست سرنوشت این جفت را در فاصله ی چند قدمی قرار داده است.
آشنایی. یکی از دلایل اصلی اینکه مجاورت ایجاد دوستی می کند این است که سبب افزایش آشنایی می شود، و در حال حاضر شواهد فراوانی موید این است که آشنایی به خودی خود یعنی صرف در معرض دید دیگران بودن- دوست داشتن را افزایش می دهد. این اثر آشنایی موجب دوست داشتن است. پدیده ای بسیار کلی است. مثلا موشهایی که مکررا در معرض آهنگ های موتزارت یا شوئنبرگ قرار می گیرند، به کارهای آهنگسازی که آهنگ های وی را شنیده اند بیشتر علاقه نشان می دهند و انسان هایی که به کرات در معرض شنیدن هجاهای بی معنا یا دیدن شخصیت های چینی قرار می گیرند. آن هایی را ترجیح می دهند که غالبا شنیده یا دیده اند. اثر مزبور حتی در شرایطی رخ می دهد که افراد ندانند بیشتر در معرض آن محرک ها قرارگرفته اند. در ارتباط با اثر حاضر تحقیقی است که در آن آزمودنیها در معرض عکس از چهره های مختلف قرار داده شده و سپس از آنها پرسیدند چه قدر ممکن است شخصی را که عکسش را دیدند دوست داشته باشند. آزمودنیها هر اندازه چهره ی معینی را بیشتر دیده بودند، به آن بیشتر اظهار علاقه کردند و گفتند فکر می کنند آن شخص را بیشتر دوست دارند. در نمایش هوشمندانه ای از اینکه آشنایی- موجب- دوست داشتن می شود، پژوهشگران از عکس زنان دانشجو نسخه های اصلی و تصویر آینه ای تهیه کردند. سپس این نسخه ها را به خود آن زنان، به دوستان، و به همسران آنها نشان دادند.
صاحبان عکس ها خودشان تصویر آینه ای عکس خود را به نسبت 68 در برابر 32 درصد ترجیح دارند اما دوستان و همسران آنان تصویر معکوس نشده را به نسبت 68 به 39 درصد ترجیح دادند. می توانید حدس بزنید چرا؟ نتیجه گیری روشن است. اگر زیبا نیستید یا در برابر تحسین خود نسبت به مسی، تحسین متقابلی نمی بینید، پایداری کنید و صبر داشته باشید؛ مجاورت و آشنای قوی ترین سلاح های شما هستند.
شباهت. یک ضرب المثل قدیمی می گوید که ضدها یکدیگر را جذب می کنند و عشاق مایلند یادآور شوند که چقدر با هم متفاوت اند: « من قایقرانی دوست دارم، اما او از کوهنوردی خوشش می آید.» «من در رشته مهندسی هستم اما او متخصص تاریخ است.» آنچه این عشاق نادیده می گیرند این است که هر دو فعالیت های بیرون از خانه را دوست دارند؛ و هردو حرفه ای هستند؛ هر دو دمکرات اند؛ احتمالا سه یال تفاوت سنی دارند و خلاصه اینکه ضرب المثل قدیمی عمدتا غلط است. تحقیقات انجام شده از سال 1870 تاکنون این نتیجه گیری را تایید کرده است. بیش از 99 درصد از زن و شوهرهای امریکایی هم نژادند و بیشتر آنها دارای دین مشترک اند. به علاوه زمینه های آمار نشان می دهد که زن و شوهرها بسیار شبیه به هم هستند، نه تنها از نظر ویژگیهای جامعه شناختی – از قبیل سن، نژاد، مذهب، تحصیلات و طبقه بندی اجتماعی اقتصادی- بلکه از لحاظ ویژگی های روانشناختی نظیر هوش و ویژگی های بدنی قد و رنگ چشم و رنگ پوست. پژوهشی درباره زوجهایی که با هم دوست هستند نیز همین الگوها را یافته است و علاوه بر آن نشان داده این زوج ها از نظر نگرش هایشان در مورد رفتار جنسی و نقش های جنسیتی نیز به هم شبیه بودند. به علاوه زوجهایی که در آغاز تحقیق بیشترین شباهت را با هم داشتند احتمال بیشتری داشت که یکسال بعد هم هنوز با هم باشند. از جمله مسائل مربوط به بحث ها پیشین ما، یکی هم این یافته است که زوج ها از نظر جذابیت جسمانی نیز با هم همتا بودند. بی پرده بگوییم، افرادی برخوردار از جذابیت کمتر به دنبال جفتی با جذابیت کمتر می گردند زیرا انتظار دارند کسانی که از خودشان جذاب ترند طردشان کنند. در نتیجه بیشتر ما در نهایت به جفتی می رسیم که جذابیت او تقریبا به اندازه خودمان باشد.
جاذبه عشقی/ جنسی و عشق
عشق چیزی بیش از فقط دوست داشتن شدید است. بیشتر ما مردم کسانی را می شناسیم که خیلی دوستشان داریم ولی عاشق آنها نیستیم. پژوهشها این باورهای روزمره را تایید می کنند. یکی از نخستین پژوهشگرانی که درباره عشق رمانتیک بررسی می کرد عباراتی را که مردم نمودار عاشق بودن می دانستند جمع آوری کرد و مقیاس های مستقلی برای اندازه گیری هرکدام ساخت. (رابین 1973) پرسش های مقیاس دوست داشتن به این مطلب می پردازد که تا چه میزان معرف مقابل دوست داشتن، قابل احترام، قابل تحسین، و دارای پختگی و قضاوت خوب تلقی می شود. پرسش های مقیاس عشق به سه زمینه ی اصلی می پردازد: احساس دلبستگی (سر کردن بدون ... برایم دشوار است)، احساهس اهمیت برای طرف مقابل (حاضرم تقریبا هر کاری را برای .... انجام دهم) و احساس اعتماد (احساس می کنم که می توانم به .... عملا درباره هر چیزی اعتماد کنم.) این دو مقیاس همبستگی متوسطی با هم دارند: 56% برای مردان و 36% برای زنان.

عشق و ازدواج:
مفهوم عشق رمانتیک یک مفهوم قدیمی است، اما این باور که عشق رمانتیک ربط زیادی به ازدواج دارد، جدیدتر و همگانی تر است. در برخی فرهنگ ها به جز غرب، هنوز به ازدواج به عنوان قرارومداری کنتراتی یا مالی نگاه می کنند که هیچ سر و کاری با عشق ندارد. در جامعه امریکا، پیوند عشق و ازدواج در طول سی سال گذشته عملا محکمتر شده است. در 1976 از گروهی دانشجو سوال شد « اگر مردی (زنی) دارای تمام خصوصیاتی باشد که شما می پسندید آیا اگر عاشق او نباشید حاضرید با او ازدواج کنید؟» پاسخ حدود 65 درصد از مردان به ان پرسش منفی بود، اما تنها 24 درصد از زنان پاسخشان منفی بود (تنها 24 درصد عملا پاسخ مثبت داده بودند؛ اکثریت زنان نظر قطعی نداده بودند. جنبش زنان در آن زمان تازه آغاز شده بود و احتمال دارد که زنان در آن هنگام بیش از زمان فعلی به ازدواج به عنوان شرط لازم برای تامین مالی خود توجه داشته اند. وقتی همین زمینه یابی در سال 1984 تکرار شد، 58 درصد از زنان و مردان اعلام کردند که بدون عشق حاضر به ازدواج نیستند.
عشق شهوانی و مشفقانه:
چندین عالم اجتماعی کوشیده اند بین انواع عشق تمایز قایل شوند. یکی از پذیرفته ترین تمایزها بین عشق شهوانی و عشق مشفقانه است.
عشق شهوانی به عنوان حالت هیجامی تندی تعریف شده است که در آن دقت، احساسات جنسی، وجد و رنج، اضطراب و آرامش، نوعدوستی و حسادت در مجموعه ای از احساسات سردرگم، همزیستی دارند. چنین فرض شده است که تجربه ی عشق شهوانی آمیزه ای است از انگیختگی فیزیولوژیایی با این تصور که انگیختگی را معشوق برمی انگیزد. در مقابل، عشق مشفقانه به صورت «احساس بحث به کسانی که زندگی ما عمیقا با آنها آمیخته شده است» تعریف می شود. ویژگیهای عشق مشفقانه شامل اعتماد، مراقبت تحمل عیب ها و یکرنگی های طرفی مقابل، مایه های هیجانی که بیشتر محبت و عطوفت است تا شور سرکش شهوانی. پابهپای ادامه ی رابطه در طول زمان، وابستگی متقابل بیشتر می شود و توان بالقوه برای هیجان شدید عملا افزایش می یابد.
این امر را می توان در احساس تنهایی و فراق شدید یاران قدیم در شرایط جدایی موقت یا در فروپاشیدگی هیجانی کسانی که یاران قدیم خود را از دست می دهند، مشاهده کرد. اما شگفت آنکه چون زوجهای مشفق در زندگی روزمره خود تا این اندازه با هم همساز و هماهنگ اند. فراوانی هیجانات تند، معمولا کم است. در زمینه یابی یاد شده بسیاری از زنان و مردان جوان اظهار داشته اند که اگر عشق از ازدواج رخت بربندد همین برای پایان دادن به ازدواج کافی است. اما کسانی که عشق را همان عشق شهوانی می دانند، احتمال بیشتری دارد که دچار نومیدی شوند. غالب زوجهای موفق و بادوام بر عناصر مشفقانه ی رابطه ای خود تاکید ورزند و نظریه ها و پژوهشها هر دو نشان داده است احساسات شدید که مشخص کننده عشق شهوانی است در طول زمان کمتر دوام می آورند. چنانچه جیراندی نویسنده قرن شانزدهم عنوان کرده است «تاریخچه ی هر ماجرای عشقی، به یک معنا نمایشی است از مبارزه ی آن در برابر زمان». این مطلب در تحقیقی نشان داده شد که در آن ازدواجهای دراز مدت در امریکا که زوجها مدعی اند با عشق آغاز شده با ازدواج های سنتی ژاپنی که والدین آنها را برقراری می کنند مقایسه شد. چنانچه انتظار می رفت، ازدواج های امریکایی با ابراز عشق و تمایل جنسی بیشتر آغاز می شد تا ازدواج های سنتی ژاپنی. اما عشق ابراز شده در هر دو گروه به تدریج کاهش می یافت تا اینکه پس از 10 سال تفاوتی بین دو گروه دیده نمی شد. با این همه بسیاری از زوجهای شرکت کننده در این پژوهش از ازدواج خود اظهار رضایت کامل می کردند؛ از ازدواج هایی که تبدیل به عشق مشفقانه عمیق با ویژگیهایی از قبیل ارتباط متقابل بین دو طرف، تقسیم کار منصفانه و برابری در قدرت تصمیم گیری شده بود. نتیجه اینکه عشق شهوانی برای شروع ممکن است بسیار مفید باشد اما نیروهایی که رابطه ی خوب و دراز مدت را ایحاد می کند از همان آغاز کمتر وجود دارد و مستلزم تلاش بیشتر و بیشتر مبتنی بر برابری است تا بر شور اشتیاق و شهوت.

منبع: زمینه روانشناسی (هیلگارد) ویراستار دکتر محمدنقی براهنی.  

جمع آوری : خانم فرزانه عبدالوند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد